تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
مقام معظم رهبری:خاطره‏ى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.


این هم از این


بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۴۳۸

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۴۳۸


یکی از دوستان برادرم _ سید علی _ بعد از شهادتش تعریف می کرد : یک شب وارد مسجد شدم . دیدم (( سید علی )) در محراب مشغول نماز شب است . با خودم گفتم : بگذار امتحانش کنیم . ببینم حواسش پرت می شود یا نه ؟ بنابراین پایم را محکم به زمین کوبیدم دیدم نه متوجه نشد کتابی را که در دستم بود محکم به زمین زدم باز هم چیزی نفهمید . همچنان رو به قبله نشسته بود . دستهایش را به درگاه خدا بلند کرده بو.د و اشک می ریخت و با خدای خودش زمزمه میکرد .
شهید سیدعلی‌ توکلی‌
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 32000 شهید استانهای خراسان

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۴۲۸

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۴۲۸


لطفا پس از رفع حاجت آب بریزید تا کاخ صدام تمیز باشد.

فرهنگ جبهه، تابلونوشته ها، جلد ۲، ص۲۲۷

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۱ ۱ ۲۹۷

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۱ ۱ ۲۹۷


سال پنجاه و شش پادگان ارومیه خدمت می کردم. آمدند گفتند « ملاقاتی داری. » مهدی بود. به م گفت « باید از این جا دربری. » هر طور بود زدم بیرون. من را برد خانه ی عمه ش. کلی شیشه ی نوشابه آن جا بود. گفت« بنزین می خوایم. » از باک ژیانم بنزین کشیدم بیرون. شروع کردیم کوکتل مولوتف ساختن. خوب بلد نبودم اما مهدی وارد بود. چند تایش را بردیم بیرونشهر و امتحان کردیم. ازش خبری نداشتم. کوکتل مولو تف هایی را هم که ساخته بودیم ندیدم. دو – سه روز بعد شنیدم مشروب فروشی های شهر یکی یکی دارد آتش می گیرد. حالا می فهمیدم چرا ازش خبری نیست.
یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 3

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۳۸۰

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۰ ۱ ۳۸۰


بیست و دوی بهمن. پادگان شلوغ بود. سربازها قاطی مردم شدند. اسلحه خانه به هم ریخته بود. گلوله های خمپاره با خرج و چاشنی پخش زمین بود. دولا شد. جمع و جورشان که کرد، گفت« اگه یکیش منفجر بشه، کلی آدم تکه تکه می شن. »جعبه ها را که چیدند، با بقیه رفتند طرف دیگر پادگان.
یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 10

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۱ ۰ ۲۴۰

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۹ ۱ ۰ ۲۴۰


یکی از وظایف عاشقان و شیفتگان حضرت ولی عصر علیه السلام، آن است که چون به یاد او می‌افتند و یا نام آن حضرت را می‌شنوند، نسبت به ایشان اظهار ارادت نموده، قیام کنند و از جای خود به پا خیزند.
از امام صادق علیه السلام سؤال شد:
چرا به هنگام شنیدن نام «قائم» باید برخیزیم؟
فرمود:
«برای آن حضرت غیبت طولانی‌ای هست و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتی که به دوستانش دارد به هر کس که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‌آمیز می‌کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعی در مقابل صاحب عصر خود - هنگامی که مولای بزرگوارش به سوی او بنگرد - از جای برخیزد. پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند مسألت نماید.»
(منتخب الاثر، ص 640، ح 4.)
علاوه بر حکمت ذکر شده، حکمت اجتماعی و عمل گرایانه آن نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد. آمادگی افراد در هر آن، برای «قیام» و مبارزه و جهاد در راه تحکیم عدالت جهانی و حفظ حقوق انسان‌ها، اهمیتی بسزا دارد. شیعه منتظر - بلکه هر مسلمان - در عصر غیبت، باید همواره دارای چنین هدفی باشد و در راه تحقّق آن به طرق گوناگون بکوشد و تا آنجا این آمادگی را داشته باشد و ابراز دارد که هرگاه نام پیشوای قیام (قائم) ذکر می‌شود، به پا خیزد و آمادگی همه جانبه خویش را نشان دهد. همچنین این آمادگی را همیشه به خود و دیگران تلقین و در خود و دیگران تحکیم کند.
(حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص 264 و 263.)

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۸۳

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۸۳


بچه را لا پنبه گذاشتند. آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد. شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. بهش گفتند « غلامِ حسین. »باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا. 

یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 1


بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۳۸

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۳۸


ایشان آخرین دفعه ای که به جبهه می رفت با آگاهی از شهادتش تعداد زیادی پارچة سبز که از مکه آورده بود و اطراف خانة خدا و ضریح حضرت رضا (ع) طواف داده بود ، با خود به جبهه برد و بین برادران تقسیم نمود . البته با دست خود روی این پارچه ها خطاطی نموده بود . اغلب رزمندگانی که از این پارچه ها به دور پیشانی خود بسته بودند به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.

شهید مسعود گنج‌آبادی‌

منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 32000 شهید استانهای خراسان


بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۰۳

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۰ ۰ ۲۰۳


اسماعیل در سال 1333 در بهبهان، شهری که فصل های نخستین و داستان پر حماسه 8 سال دفاع مقدس در آن ورق خورد، دیده به هستی باز کرد و در اوایل کودکی همراه خانواده اش، به آغاجاری هجرت نمود. پس از طی تحصیلات مقدماتی برای ادامه طریق کسب دانش، به هنرستان شرکت ملی نفت وارد شد، اما به دلیل آغاز مبارزات سیاسی و پس از دو بار دستگیری در سال 1353، از هنرستان اخراج گردید. پس از آن در کنکور شرکت نمود و در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی اهواز، پذیرفته شد. دو سال بعد مجدداً در کنکور شرکت کرده ، برای ادامه تحصیل در رشته علوم تربیتی راهی تهران شد. اسماعیل در راستای نقد و بحث افکار گوناگون، کنفرانس های علمی و مذهبی جالبی را در دانشکده ترتیب داده، در جریان همین جلسات به شدت شیفته و مجذوب شخصیت استاد شهید مرتضی مطهری گردید و به مطالعه دقیق آثار ایشان پرداخت. سال 1357 بود که دختر دایی اش را به همسری برگزید و صاحب دو فرزند شد. یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به احساس مسئولیتی که در قبال آن دوران احساس می نمود، تحصیل را ترک کرده، به اتفاق عده ای از دوستانش برای راه اندازی جهاد سازندگی آغاجاری پیشقدم شد. پس از چند ماه طی حکمی به مسئولیت تشکیل سپاه پاسداران در منطقه آغاجاری منصوب گردید و اولین گام هایش را برای فنا شدن در راه حق برداشت. مهمترین حرکت ارزشمند و تاریخی اسماعیل تشکیل تیپ بدر و سازماندهی و فرماندهی مجاهدین و مبارزین عراقی بود. او که در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، دست از آلایش های دنیا شسته و دل به محبت حق سپرده بود، طی عملیات کربلای 5، در دی ماه سال 1365 در حالی که فرماندهی لشگر بدر را به عهده داشت در شلمچه در حالیکه 32 سال داشت بر اثر بمباران هوایی ارتش دشمن آرام و سربلند به سوی معبود و معشوق شتافت.
منبع سایت صبح

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۱ ۰ ۲۳۳

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۱ ۰ ۲۳۳


تحریم جدی است. در هر چیزی که مستقیم و غیرمستقیم به صنعت هسته ای ربط دارد؛ از فیلامان لامپ رشته ای بگیر تا حتی بازی پلی استیشن که پردازش گرهای قوی دارد. آن هم توی صنعتی که همه ی حیاتش بسته است به تجهیزات و قطعات. اگر تجهیزات نباشد، چرخ صنعت لنگ می ماند. تجهیزاتی که کاربردی غیر از مسائل هسته ای ندارد، تک منظوره است و توی دنیا فقط یک منبع است که آن را تأمین می کند. حالا فرض کن آن یک منبع هم دشمن شماره ی یک تو باشد. هر کس که از آن قطعه بخرد همه می دانند که برای چه می خرد. اگر بخری و بیاوری مثل این می ماند که طعمه را از دهان شیر بیرون آوردی. هر اتفاقی هم ممکن است برایت بیفتد. اتفاق هایی که فقط توی فیلم های تخیلی یا فانتزی می توانی تصورش را بکنی.
.....
مصطفی شب تا صبح نقشه می کشید. برای تک تک اتفاق ها سناریو طراحی می کرد. همه را پیش بینی می کرد.
یادگاران، جلد 22 کتاب شهید مصطفی احمدی روشن ، ص 64

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۱ ۱ ۴۰۴

بهار دخت ۹۶-۱۲-۰۸ ۱ ۱ ۴۰۴


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ... ۱۱ ۱۲ ۱۳