به مادرش می گفت «...مامانی» پشت تلفن لحنش را عوض می کرد و با مادرش مثل بچه ها حرف می زد. گاهی وقت ها مادرش که می آمد دم در شرکت، می رفت، دو دقیقه مادرش را می دید و برمی گشت، حتی اگر جلسه بود. بچه ها تعریف می کردند زمان دانشجویی دکتر هم می خواست برود با مادرش می رفت. بهش می گفتیم «...بچه ننه». یادگاران، جلد 22 کتاب شهید مصطفی احمدی روشن ، ص 73
نظرات (۱)
قـ د ح
يكشنبه ۶ اسفند ۹۶ , ۱۸:۵۳اجرتان با شهیدان ...
بهار دخت
۶ اسفند ۹۶، ۱۹:۰۱