می گفت « اطلاعاتی باید آموزش ببینه. جوری که کار با قطب نما و دوربین مادون و گراگیری و از اینحرفا. ملکه ی دهنش بشه. »بچه ها را بردیم بیابان. بیست کیلومتری قرارگاه. خودشان برگشتند. برای این که ثابت کنند کارشان را بلدند، دو تا موتور و وسایل تدارکات و یک ضبط صوت هم از تدارکات برداشتند؛ بی سر و صدا. به مسئول تدارکات کارد می زدی، خونش در نمی آمد. آقا مهدی هم خوش حال بود و می خندید. گفت « با اینا کاری نداشته باشین» یادگاران، جلد سه، کتاب شهید مهدی باکری، ص 49
نظرات (۰)