منطقه اروند کنار(ضیافت آب وآتش)
اروند را رودی وحشی خواندهاند؛ با جزر و مدی هولناک. با دو مسیر متفاوت و عمقی وحشتناک؛ اما حالا خروشی همیشگی... بهتر است بگویم اروند رودی وحشی بود، اما اینک برخلاف ظاهر ناآرام و متلاطمش، درونی آرام و مغموم دارد و بیتاب است. اروند! آرام باش، آرام! ما نیز داغداریم.
اروند آبیرنگ در میان دو امتداد سبز جای گرفته است. این دو خط سبز نخلستانهای اطراف اروند هستند. یکی در خاک ایران و دیگری در خاک عراق (بصره) چه بسیار وصیتنامهها که زیر همین درختان نوشته شده است. چه بسیار رازها که با صاحبانشان پای همین نخلها دفن شده است. چه بسیار نالهها، مناجاتها و...
ماهها طول کشید تا مقدمات عملیات والفجر ۸ فراهم گردد. مشکلات بسیاری در این راه بود. از جمله شناسایی منطقه، جریان نامنظم آب و سرعت آن، گل و لای ساحل رودخانه، جزر و مد، موانعی که دشمن ایجاد کرده بود و... نیروهای شناسایی در حال تمرین و نیز شناسایی موانع منطقه بودند. نیروهای مهندسی در این مدت کارها را آرام آرام به پیش میبردند تا دشمن متوجه قضیه نشود. غواصان در منطقههای جداگانه، سخت مشغول تمرین بودند و همه این کارها چندین ماه به طول انجامید تا این که شب عملیات فرا رسید.
شب بیستم بهمن ۱۳۶۴ یکی از شبهای تاریخی دفاع مقدس و حتی جنگهای کلاسیک دنیا است. هنگام وداع فرا رسیده است. بچهها همدیگر را در آغوش میکشند و پیشانیبند یازهرا سلام الله علیها را بر سر هم میبندند. تا ساعتی دیگر عدهای از اینان با خدایشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب میزنند تا خود را به آن سوی رودخانه برسانند. هیچ کسی از دشمن نباید خبردار شود. کسی تا ساعت ۲۲ حق تیراندازی ندارد. ساعت ۲۲ و ۱۰ دقیقه است؛ فرمان حمله میرسد:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ ولاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم؛ و قاتلوهم حتی لاتکون الفتنه؛ یا فاطمة الزهرا، یا فاطمة الزهرا، یا فاطمة الزهرا...»
و ناگهان اروند پرخروش در برابر ایمان و اراده یا زهراگویان بچهها تسلیم میشود.
۹ صبح روز ۲۱ بهمن محور عملیات تا شهر فاو به دست رزمندگان اسلام درآمده است. دشمن همچنان بهتزده است! چنان حیرت زده که حتی از انجام هر پاتکی فلج شده است. هیچ کس فکرش را هم نمیکرد! شب دوم عملیات، منطقه در انتظار جهادگران مهندسی بود. یکی تفنگ به دست میگیرد و یکی فرمان بولدوزر. جهاد فی سبیل الله است و چنین جهادی پست و مقام و درجهای نمیشناسد.
پاتک عراقیها ساعت ۳ بامداد روز ۲۲ بهمن آغاز شد. آتشی که بین طرفین رد و بدل میشد، شب را به روز تبدیل کرد. جنگ به حالت تن به تن درآمد. کماندوهای عراقی هرگاه هوس حمله به خاکریزها را میکردند، با جواب صفشکن بسیجیان مواجه میشدند! درگیری ادامه داشت. تا صبح روز ۲۲ بهمن لشگر گارد عراقی با تانکها و خودروهای نظامی خود در محور جاده البحار سعی میکرد خود را به خاکریزهای رزمندگان اسلام برساند. در این هنگام بالگردهای هوانیروز چون عقابهای تیزبال سررسیدند و سپاه دشمن از هم فروپاشید و به عقب نشست.
جنگ و گریزها ۷۵ روز ادامه یافته است تا آنکه نیروهای ایرانی جای خود را تثبیت کردند. این نه تنها یک آبروریزی بزرگ برای عراق بلکه برای همه دنیایی بود که با تمام توان از نیروهای بعثی به دفاع پرداخته بودند.
غلامرضا طرق از بچههای با صفای ارتش و فرمانده گردان شهادت لشگر ۹۲ زرهی اهواز وقتی که داشت به خط دشمن میزد گفت: «من شهید میشوم، مفقود میشوم، دنبالم نگردید، پیدایم نخواهید کرد.» دیگر جنازهاش پیدا نشد؛ چرا که با اروند رفیق شده بود.
نام اروند با نام غواصها عجین گشته است. شهادت غواصها مظلومانهترین شهادتهاست و شاید رمز اینکه اجر شهید دریا بالاتر از شهید خشکی است در همین باشد که مجاهد این عرصه نه راه پیش دارد و نه راه پس و نه حتی راه دفاع کردن از خویش.
در روایات آمده است: هر کسی که در آب شهید شود، اجر دو شهید را دارد. یک بار برای یکی از دوستان غواصم این روایت را تعریف کردم. گفت: راست میگویی جنگ در آب آن هم شب در آب اروند خروشان زیر آتش سنگینی که از بالای سرت میریزد. شب عملیات والفجر ۸ تازه معنای این جمله را یافتم که هر کسی میخواهد به امام زمانش (عج) برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش.
نظرات (۰)