تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
مقام معظم رهبری:خاطره‏ى شهدا را باید در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.


والیبال تک نفره

مهدی فریدوند

سید محمد کشفی ،علی نصرالله

بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش ها قهرمان است. در زنگهای ورزش

همیشه مشغول والیبال بود و هیچکس حریف او نمی شد.

یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد و فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند و همه ما از

جمله معلم ورزش، شاهد بودیم که چطور پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد.

بیشتر روزهای تعطیل پشت آتش نشانی خیابان 17 شهریور بازی می کردیم و خیلی از مدعی ها حریف ابراهیم نمی

شدند.

اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم بر می گردد به دوران جنگ و شهر گیلان غرب، در آنجا یک زمین والیبال بود که

بچه های رزمنده در آن بازی می کردند.

یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آنها آقای داودی

رئیس سازمان تربیت بدنی بود. او از قبل ابراهیم را می شناخت و معلم ورزش او بود.

آقای داودی مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هر طور صلاح می دانید مصرف کنید. بعد گفت: "دوستان ما

از همه رشته های ورزشی هستن و برای بازدید آمده اند ". ابراهیم هم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق

مختلف شهر را به آنها نشان داد تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم.

آقای داودی گفت: "چند تا از بچه های هیئت والیبال تهران با ما هستن می خوای یه مسابقه بزاریم ".

ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. 5 نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه ای بودند یک طرف بودند وابراهیم به تنهائی

در طرف مقابل. تعداد زیادی هم تماشاگر بودند.

طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آنها قرار گرفت. ابراهیم به قدری خوب بازی

کرد که کمتر کسی باور می کرد. بازی آنها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد از

آن بچه های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند. در حالی که باورشان نمی شد یک رزمنده ساده، مثل حرفه ای ترین

ورزشکارها بازی بکنه.

یکبار هم در پادگان دوکوهه داشتم از والیبال ابراهیم تعریف می کردم که یکی از بچه ها توپ والیبال آورد و دو تا تیم

تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد. ابتدا ابراهیم زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت پس

همه شما یکطرف من هم تکی بازی می کنم.

بعد از بازی چند تا از فرمانده ها که بازی ما را نگاه می کردند گفتند : "تا حالا اینقدر نخندیده بودیم. ابراهیم هر

ضربه ای که می زد چند نفر به سمت توپ می رفتن و به هم برخورد می کردن و روی زمین می افتادن. " درپایان هم

ابراهیم با اختلاف زیاد بازی را برد.

کتاب سلام بر ابراهیم

بهار دخت ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۸ ۰ ۰ ۳۸۱ شهدا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی